زمانی که از تولید محصول حرفی به میان میآید، یعنی آن محصول به اصطلاح از 7 خان رستم با موفقیت عبور کرده است! فرایند طراحی تا تولید، فرایندی غیر خطی است. یعنی نمیتوان گفت که پس از طی کردن فرآیند طراحی، محصول قابل تولید است. در حقیقت، آن محصول میبایست تحت انواع آزمایشها و تستهای مختلف قرار گیرد تا مشخص شود که چقدر قابلیت تولید دارد، تازه این شروع کار است!
عمر مفید محصول
پس از طی کردن و دریافت انواع تأییدیههای مختلف، وارد مسیر تست و آزمایش میشود. تستها و آزمایشهای مختلفی که بنا به فراخور آن محصول، در روند طراحی تا تولید محصول تعریف و انتخاب میشوند. برای مثال، انواع تستهای استاتیکی مثل خمش، کرنش، کمانش، تنش، فشار و پیچش که بر اساس پامترهایی نظیر مواد و متریال، اندازه، ضخامت و ... سنجیده میشوند. استفاده از مکانیزمهایی که در تولیدات صنعتی قابل اجرا باشند، از جمله مواردی است که باعث میشود محصول عملکرد بهتری پیدا کند. استفاده از اطلاعاتی که به واسطهی علم موادشناسی و شیمی تهیه شدهاند، محصولات را به لحاظ ایمنی و همینطور واکنشپذیری با سایر مواد و در بعضی موارد به جهت ایجاد استحکام، تقویت میکند.
اما آیا مسیر طراحی تا تولید، به همینجا محدود میشود؟!
روایت تولید محصولات صرفاً به مباحث فنی و خط تولید ختم نمیشود. امروزه محصولی در بازار گوی سبقت را از سایرین میرباید که محور کارکرد و عملکردی آن بر پایهی استفادهی کاربران و به صورت کلی انسانها بنا نهاده شده باشد. طراحی کاربر محور (User-Centered Design) و طراحی انسان محور HCD (Human-Centered Design)، رویکردیهایی هستند که در دنیای محصولات، بنیان فرآیند تولید محصولات را تشکیل میدهند. این یعنی، ارزش واقعی این است که محصول در خدمت انسان باشد، نه برعکس آن! موردی که حدود 100 سال است که در روند طراحی تا تولید محصول به آن بها داده میشود.
ارزش واقعی این است که محصول در خدمت انسان باشد، نه برعکس آن!
بهترین محصولات هم شکست میخورند!
مخاطب محصولی که قرار است از آن استفاده شود، انسان است. این انسان ممکن است یک کودک 4 ساله باشد، یا حتی میتواند یک سالمند 80 ساله باشد. بنابراین، در فرآیند طراحی تا تولید، محصول میبایست متناسب با شرایط جسمانی و حتی روانی مخاطب طرح ریزی شود، در واقع رعایت اصول ارگونومیک و همینطور فاکتورهای انسانی نقش مهمی در محصول بازی میکند. درکنار اینها، این محصول قرار است با هدف یا اهدافی مشخص، در خدمت مخاطب خود قرار گیرد، بنابراین، آیا میتواند از پس آن هدف بر بیاید یا نه؟
علاوه بر این، این محصول باید کاربر پسند (User-friendly) باشد. اگر محصولی تولید شده باشد که بهترین خدمات را ارائه میدهد، اما کاربر به سختی بتواند با آن نیاز یا مشکل خودش را برطرف کند، محصول پس زده میشود. مانند یک چاقوی آشپزخانه که تیغهی آن از بهترین متریال ساخته شده و به سختی، کند میشود اما دستهی آن، حین خرد کردن سبزیجات در دست آشپز اصلاً راحت نیست!
طبیعتاً کاربر در کنار برطرف شدن نیازش به بهترین شکل، محصولی که راحتترین و سریعترین مسیر را در اختیارش قرار بگذارد، انتخاب خواهد کرد. به همین جهت در طول روند طراحی تا تولید محصول، کاربران باید در نظر گرفته شوند. همینطور رعایت نکات زیباییشناسی و تناسبات بصری عاملی است که هدف محصول را با ارزشتر میکند. اینکه این محصول با چه ظاهری قرار است مورد استفاده گردد، کاملاً بر نظر کاربر از استفاده از محصول تأثیر میگذارد. محصولی که زیباست، به درستی کار میکند! این قاعدهای است که شرکتهای بزرگ تولیدکننده از آن استفاده میکنند. جدای از بحث تولید، ذات انسان، زیبایی را دوست دارد، پس اگر محصول در فرآیند طراحی تا تولید، با اصول زیباییشناختی تولید شود، به نوعی به ارضای روانی کاربران نیز کمک میکند.
از طراحی تا تولید محصول، کاملاً در خدمت انسان
سوای تمام نکات بالا، ما باید بدانیم که هدف از داشتن محصول مورد نظر از سوی مخاطب هدف چیست. در واقع مسئله اصلی این است که آیا اصلاً دغدغهی مخاطب، آنقدر اولویت و یا حتی ارزش دارد که فرآیند طراحی تا تولید محصول، برای آن انجام شود یا نه. برای مثال، وسیلهای برای کودکان زبالهگرد، به منظور جلوگیری از وارد شدن آسیب به ستون فقرات آنها حین حمل زبالهها.
صورت مسئلهی بالا، قابل حل اما به کل مردود است! مسئله، کار کردن یک کودک است. از طرفی یک کودک، چرا باید به جای بازی و تحصیل، در یک محیط به شدت خطرناک و سمی حضور داشته باشد که بعد وسیلهای برای او طراحی شود که از وارد آمدن آسیبهای جسمانی، در امان بماند؟ رسالت محصول در کنار برطرف کردن دغدغه و کم کردن آسیبها و خسارتها، همسو با کرامت انسانی و عزت نفس انسانها است. به همین دلیل، نیاز است تا با انجام مطالعات و تحقیقات مربوط، به اعتبارسنجی دغدغه پرداخته شود. چراکه ممکن است در طول روند طراحی تا تولید محصول، ریشهی یک نیاز یا مشکل، جای دیگری باشد.
ارزشآفرینی، کلید موفقیت محصول در طراحی
قیمت محصول نیز باید به گونهای گذارده شود تا برای مخاطب ارزش خرید داشته باشد؛ اینکه محصول، صرفاً نیاز کاربر را برطرف کند، یک طرف این موضوع است. طرف دیگر آن، ارزشهایی است که علاوه بر ارزش اصلی به کاربر ارائه میشود. حداقل در دنیای امروز، کاربران دیگر فقط به دنبال حل نیازشان نیستند، بلکه آنچه که یک محصول را در بین سایر رقبایش، متمایز میسازد، ارائهی ارزشهای دیگر در مسیر طراحی تا تولید است. برای مثال، خودکاری که یک قسمت سیلیکونی در ناحیهای که در دست، حین نوشتن، قرار میگیرد، میتواند ارزش بالاتری نسبت به خودکاری که این قطعه را ندارد، به دست آورد.
تفکر طراحی، مسیری برای توسعه و رشد طراحی تا تولید محصول
طراحان صنعتی، در طول فعالیتهایشان باید تمامی موارد بالا را در نظر بگیرند. چرا که وظیفهی طراحان صنعتی، شناسایی وضعیت موجود و حرکت به سمت وضعیت مطلوب است. آنها با استفاده از تفکر طراحی یا دیزاین، در درجهی اول با روشهای مطالعاتی، به تحلیل رفتار کاربر خود میپردازند تا ببینند که نیاز یا مشکل حقیقی آنها چیست. پس از شناسایی، شروع به تعریف مسئله میکنند. در این بخش آنها با مصاحبههای انجام شده، مسئله را به گونهای تعریف میکنند تا به شکلی دقیق، نیاز یا مشکل مطرح شود.
پس از انتخاب بهترین ایدهها، نوبت به مرحلهی نمونهسازی میرسد. در این مرحله، نمونههای اولیه از ایدهها ساخته میشود تا قابلیت تولید و ایرادات آنها حین فرآیند تولید مشخص شود. این نکته مهم است که در اغلب مواقع، روش تولید مشخص شده و برای نمونهسازی، به جهت سرعت در تولید نمونه و همینطور کاهش هزینههای سنگین خط تولید، از مواد و متریال جایگزین که به متریال واقعی، نزدیک هستند، استفاده میشود. روش پرینت سهبعدی، یکی از روشهاییست که در تسریع انجام تستها کارایی بالایی دارد و در این مرحله از فرآیند طراحی تا تولید به شدت کاربردی هستند.
سپس در مرحلهی بعدی شروع به ایدهپردازی میکنند. آنها در این بخش از روند طراحی تا تولید، از تمام پتانسیلهای موجود در صنعت و خطوط تولید استفاده میکنند تا ایده قابل ساخت باشد. در کنار آن رویکری مانند UCD و HCD را نیز در نظر میگیرند تا محصول با کاربر هدف بیشترین تطابق را داشته باشد. ارگونومی و فاکتورهای انسانی، کاربرپسند بودن، مکانیزمهای مناسب، مباحث زیباییشناختی و ... همگی از مواردی است که طراحان صنعتی در بخش ایدهپردازی، در روند طراحی محصول در نظر میگیرند.
در اغلب مواقع، روش تولید مشخص شده و برای نمونهسازی، به جهت سرعت در تولید نمونه و همینطور کاهش هزینههای سنگین خط تولید، از مواد و متریال جایگزین که به متریال واقعی، نزدیک هستند، استفاده میشود.
این نمونهها، در مرحلهی بعد، در معرض انواع تستها قرار میگیرند تا دقت محصول در برطرف کردن نیاز یا مشکل مخاطبان سنجیده شود. این تستها دائماً انجام میشوند تا به محصول نهایی نزدیک شوند. تستهای استاتیکی، تستهای کاربردپذیری و هر نوع تست و آزمایشی که در شرایط آزمایشگاهی، در این مرحله مورد سنجش قرار میگیرند. محصول پس از مراحل تست، آمادهی تولید است. در این مرحله از روند طراحی تا تولید، نمونههای اولیه محصول یا پروتوتایپ، با متریال واقعی تولید میشوند. در این مرحله، با توجه به تجربهی طراح و همینطور الزاماتی که در خط تولید میبایست در نظر گرفته شود، محصول وارد خط تولید میشود.
اگر محصول دارای پیچیدگیهای قابل ملاحظهای باشد (مانند اغلب وسایل الکترونیکی، مثل سشوار، اتو، رادیو، بلندگو و ...)، در یک تیراژ مشخص تولید و دوباره تحت تست قرار میگیرند. منتها این تستها در شرایط استفاده بر محصول اعمال خواهد شد. چرا که این محصول قرار نیست در شرایط آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا محصول در اختیار تعدادی از کاربران هدف قرار میگیرد تا در جایی که نیاز دارند از آن استفاده کنند. در بازههای زمانی مشخص، از کاربران مصاحبه یا پرسشنامهای اخذ میشود تا ایرادات احتمالی محصول، مشخص شود و دوباره به مراحلی که از طراحی تا تولید طی شده است، رجوع شود.
بازگشت به مراحل طراحی تا تولید، گردشی برای ادامه
در مراحل بعدی و با برطرف شدن ایرادات مشخص شده، تیراژ محصول نیز بیشتر میشود، اما این روند همینجا متوقف نخواهد شد. در واقع فرآیند طراحی تا تولید، نه تنها یک فرآیند خطی نیست، بلکه به صورت یک فرآیند در گردش اجرا میشود. چراکه در ابتدای این نوشته، مشخص شد که هدف از تولید محصول برطرف کردن نیاز یا مشکل کاربر است. اما در طول زمان نیازها و مشکلات جدیدی برای کاربران ایجاد میشود. در تمام این مراحل، طراحان صنعتی به همراه سایر تیمها موظف هستند تا با بررسی بازخوردها، تغییرات و اصلاحات را در محصول اعمال کنند تا محصولات نیز مطابق با دغدغهی کاربران طراحی گردند و بهترین خدمات را به کاربران خود ارائه دهند.